اندر احوالات گذشته
شاياني معذرت مي خوام خيلي وقته حال و حوصله آپ كردن رو نداشتم دليلش هم نمي دونم. ولي امروز اومدم يه ذره از اتفاقات گذشته بنويسم. 12 شهريور عروسي خاله مريم بود و همه چيز به خير و خوشي گذشت و خاله مريم هم رفت سر خونه و زندگيش و شد يه كدبانو. تو عروسي خاله مريم زياد عكس نگرفتم. شايان كه مثل يه مرد همراه باباش باون طرف مردونه بود خودم هم كه برنامه ريزي كرده بودم كه با بابانادري بريم آتليه و عكس بگيريم ولي نشد. فقط خاله فرزانه زحمت كشيد آخر شب يه چندتايي عكس از شايان گرفت. يه مدتي ميشه كه خيلي بهونه گير و بي حوصله و بي احساس شدم. از شايان و بابانادر هم معذرت مي خوام ايشالله بتونم جبران كنم. اينم از شيرين زبونيهاي شايان: ج...