شایانشایان، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

شایان جون

عقدکنون عمو یاسر

این دفعه آپ شدن وبلاگت خیلی طول کشید. ولی بازهم خدا رو شکر همش درگیر اتفاقهای خوب بودیم. 14 دی 92 عقدکنون عمو یاسر بود. صبح روز جمعه 13 دی با مامی جون و بابا جون رفتیم تهران برا عقدکنون. تو مراسم عقدکنون زیاد سرحال نبودی ولی مراسم خیلی خوبی بود و خیلی خوش گذشت. ایشالاه خوشبخت باشن. اینم چند تا عکس ...
30 ارديبهشت 1393

تولد سه سالگی شایان

روز پنجشنبه 21 آذر 92 سومین سال تولدت رو جشن گرفتیم. امسال دوستان  بابانادر رو با خانواده های خودمون دعوت کردیم. شایان گلم تو از عصر چهارشنبه تب کردی و درد دل شدی از صبح تولدت که خاله جون فرزانه و خاله جون مریم اومدن کمکمون ولی تو بی حس و حال بودی. تا عصر هم میل به غذا نداشتی تا اینکه نیم ساعت قبل از اینکه مهمونا بیان مامی جون با بازی یه ذره پلو بهت داد. مهمونا که اومدن نیم ساعت فقط شارژ بودی. خلاصه زیاد بهت خوش نگذشت ولی در کل جشن باشکوهی شد. از همینجا از تک تک دوستان بابانادر و خانواده های عزیزشون تشکر می کنم. همچنین از خانواده های خودمون هم به خاطر همه زحماتی که کشیدن ممنونم. حالا بریم سراغ عکسهای تولد ردیف بالا:علی - پره...
25 دی 1392

4 ورز ديگه مونده تا تولد سه سالگي شايان

شايان عزيزم 24 آذر 92 سومين سال تولدته. يه ماهي ميشه كه با بابانادر به فكر كاراي تولدت هستيم. قراره تولدت رو پنج شنبه 21 آذر ماه بگيريم. تولد يك سالگيت كه خونه مامان عصمت (مامان بابانادر) گرفتيم و كل فاميل دعوت بودن و با اينكه همه بچه هاي فاميل هم بودن ولي تو خاطره اي از تولد يك سالگيت نداري. تولد دو سالگيت هم تو خونه خودمون گرفتيم با مهموناي كمتر. از بچه ها فقط پريسا و يگانه بودن. امسال هم تولدتو خونه خودمون مي گيريم فقط مهمونامون رو بيشتر كرديم. 7 تا ازدوستاي دوران دانشگاهي بابانادر رو با خانواده هاي خودمون دعوت كرديم. ايشالاه تولد خوبي بشه و بهت خوش بگذره. نوزادي شايان تولد يك سالگي شايان تولد دو سالگي شايان ...
20 آذر 1392

محرم 92 و سومين تولد قمري شايان

شايان گلم شب تاسوعاي سال 89 به دنيا اومدي. محرم سال 90 به خاطر تو زياد تو مراسم عزاداري شركت نكردم. فقط روز عاشورا علي اصغرت كرديم. محرم سال 91 كه دومين تولد قمري بود تو همه مراسم عزاداري شركت كرديم بعضي مراسم با بابا نادر مي رفتي بعضيهاش هم همراه من بودي. تو كل مراسم عزاداري به دقت همه چيز رو زير نظر گرفتي و بعد از دهه همه اون چيزايي كه ديده بودي و ضبط كرده بودي تو خونه اجرا مي كردي. محرم امسال كه سومين سال تولدت بود چند روز اول با بابانادر بودي يه شب كه همراه من شدي همينكه رسيديم تو حسينيه گفتي: بريم يه جايي كه خالي باشه خانوما هم نباشن. دوست نداشتي قسمت زنانه باشي ولي به هر روشي بود نگهت داشتم. امسال برات زنجير گرفتيم ولي اصلا علاقه به ...
25 آبان 1392

بدون عنوان

اين چند وقت كه آپ نكردم يا درگير مريضي شايان بودم يا سرگرم عروسي و تفريح بوديم. تو اين يك ماه دو دفعه برديمت دكتر. بار اول يه شب تب كردي و تا صبح تو تب سوختي. صبحش هم كه بيدار شدي گفتي: دهنم مي سوزه. من و بابانادر هم مرخصي گرفتيم و برديمت دكتر بماند كه چقدر تو مطب دكتر گريه كردي. آخه خدا رو شكر از زمستان 91 تا حالا ديگه دكترت نبرده بوديم. اينقدر گريه كردي كه اصلا فرصت معاينه ندادي بلافاصله كه از بغل بابا نادر اومدي پايين رفتي سمت در و در رو باز كردي و دويدي بيرون. خلاصه بعد از اينكه تبت كنترل شد دهنت آفت زد و چند روزي خوراكت فقط شده بوده شير و فرني. و اما عروسي. جمعه 3 آبان عروسي دختر دايي بابانادر بود. خيلي خوش گذشت. شايان كه فقط 10 دقيقه ...
8 آبان 1392

تولد مامان فهیمه

سه شنبه نهم مهر تولدم بود. بابانادر که از قبل دوستاش رو دعوت کرده بود خونه. قرار بود ساعت 8 بیان من و شایان هم رفتیم خونه مامی جون. اونجا بودم که خاله جون فرزانه با عمو ناصر و یگانه و خاله جون مریم و دایی مصطفی با کیک و کادو اومدند و برام تولد گرفتند. مامی جون و باباجونم هم تدارک شام دیده بودند. از همینجا از همشون تشکر می کنم. شایان گلم قدر همشون رو بدون خیلی مهربونند و بهمون لطف دارند. حالا بریم سراغ کادوها بابا جون و مامی جون: 100000 تومان عمو ناصر و خاله فرزانه: 50000 تومان دایی مصطفی و خاله مریم: ادکلن و لاک اینم عکسش: و اما کادو بابا نادر عزیز امروز صبح که از خواب بیدار شدیم بابانادر گ...
11 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شایان جون می باشد