شایانشایان، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

شایان جون

شايان و مسابقه ني ني متفكر

لطفا به شايان جون راي بدين. سلام به همه خاله هاي مهربان و دوست داشتني شايان در مسابقه ني ني و شكلك شركت كرده خوشحال مي شم بهش راي بدين. اينم عكسش اينم آدرس وبلاگ: http://noruz1391.niniweblog.com زمان راي گيري هم بعدا اعلام مي كنم. ...
7 خرداد 1391

نو كه اومد به بازار كهنه مي شه دل آزار

عمو ناصر از بابلسر يك جفت كفش خيلي خوشكل برا شايان سوغاتي آورده. دست گلش درد نكنه. ديروز عصر كه مي خواستيم با بابانادري بريم گردش به شايان گفتم برو كفشاتو بيار بپوش و بريم ددر. هر دو تا كفشش (كفش قديم و كفش جديدش) كنار هم گذاشته بود.آقا شايان كفش جديدش رو آورد گفت: بات (به كفش ميگه: بات) منم رفتم اون يكيشو آوردم كه پاش كنم قبول نكرد مي گفت: نه نه  ...... فدات شم ماماني كه اينقدر همه چيز حاليته.   ...
7 خرداد 1391

تولد خاله مريم

ديشب تولد خاله مريم بود جاتون خالي خيلي خوش گذشت.اولش كه مراسم تولد شروع شده بود شايان زياد ميلي نداشت كه تو جمع باشه بيشتر دوست داشت با بچه هاي فاميل بازي كنه. ولي وسطاي تولد بود كه يه دفعه جوگير شد و شروع كرد به دس دسي و رقصيدن. خلاصه حسابي مجلس رو گرم كرد و توجه همه رو به خودش جلب كرد. از اون موقع بود كه تولد به مامان و باباش هم مزه داد. آخر شب هم كه مي خواستيم بريم خونه با هزار دردسر از خاله مريم و دايي مصطفي (شوهر خاله مريم) جداش كرديم و رفتيم. تو ماشين كه نشستيم من و بابانادري گرم صحبت بوديم شايان جوني هم دنبال شيطونيش بود و با خودش يه چيزايي زمزمه مي كرد خوب كه گوش داديم ديديم داره مي گه: آله االو يعني: خاله تولد. فداش شم متوجه شد...
6 خرداد 1391

شايان و كمك به ماماني

امروز مي خوام به مامان فهيمه كمك كنم. آخه خيلي خسته شده. حالا ببينين چه جوري كمكش مي كنم.   مي خوام همه لپه ها رو پخش زمين كنم ولي ماماني نقشه منو فهميده و دستمال انداخته. اي خدا هر چي ميريزم بيرون تموم نميشه. بي خيال ديگه خسته شدم. ...
4 خرداد 1391

پفك خورون

اي بابا از دست اين مامان بلا. همش يه دونه پفك ته اين پاكت جا گذاشته. آخه مي گه پفك برام ضرر داره  ولي من ديدم خودش و بابا نادري مي خورن.   حالا چه جولي بيالمش بيلون و بخولمش. خدايا كمكم كن.   آخيش بالاخره موفق شدم.   به به چقد هم خوشمزه هست. حيف داره تموم مي شه. ...
2 خرداد 1391

برنامه روزانه شايان جون

هر روز ظهر كه از سركار مي رم دنبال شاياني و مي رسيم خونه مي گه "دوتاق بالا" يعني بريم اتاق خودش كه بازي كنه. وقتي مي ره تو اتاقش همه اسباب بازي هاش رو پخش زمين مي كنه و با هركدومش فقط چند دقيقه بازي مي كنه و سريع خسته مي شه و دوباره مي گه "پايين". از اتاقش كه مي ياد پايين مستقيم مي ره سراغ كابينت هاي آشپزخونه در ديگ زودپز رو بر مي داره و ميگه: "فيس" چند دقيقه اي هم تو آشپزخونه سرگرم مي شه و بازيگوشي مي كنه تا ماماني مقدمات ناهار رو فراهم كنه. بعدش هم اكثر مواقع منتظر بابانادرش مي مونه تا از سر كار بياد همينكه صداي در رو  مي فهمه مي گه: "بابا"و خودش رو مي رسونه به درب ورودي. بابايي كه وارد ميشه ميگه:"الام اوبي" يعني: سلام خوبي. ...
31 ارديبهشت 1391

گرفتن شير از شايان

حدودا 20 روز پيش شايان سرما خورد و در مدت سرماخوردگيش اصلا ميلي به خوردن شير مامان نداشت. من هم چون شنيده بودم اكثر مامانا و ني ني ها تو پروژه گرفتن شير خيلي اذيت مي شن تصميم گرفتم با اينكه هنوز زمان گرفتنش نبود ديگه بهش ندم. و اين جور شد كه پروژه گرفتن شير با خواست خود شايان شروع شد و با موفقيت تموم شد. شاياني الهي فدات شم كه اين قدر بيشتر از سنت درك داري.
26 ارديبهشت 1391

روز مادر مبارك

زيباترين كلمه بر لب هاي بشريت كلمه مادر و زيباترين آوا آواي مادرم است. اين كلمه آكنده از عشق و اميد است. كلمه شيرين و مهرانگيز كه از اعماق قلب بر مي خيزد و زيبايي است. مادر همه چيز ماست. مادر جان روزت مبارك.   ...
23 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شایان جون می باشد