شایانشایان، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

شایان جون

عروسي خاله مريم

12 شهرويور عروسي خاله مريمه. اين روزها مشغول خريد و تدارك عروسي هستيم. كمتر فرصت مي كنم به شايان برسم. مامان عصمت و عموها زحمت مي كشن و از شايان مراقبت مي كنن. دستشون درد نكنه. خاله مريم و مصطفي پيوندتان مبارك. ايشااله خوشبخت باشين. ...
9 شهريور 1391

تولد بابا نادر با تاخير

30 مرداد تولد بابانادري بود. 30 سال پيش همچين روزي بابانادري به دنيا اومد تا امروز در كنار من و تو باشه و دوستمون داشته باشه. نادرم من و شايان تولدت رو تبريك ميگيم و از صميم قلبمون برات بهترين آرزوها رو داريم. مطمئنم همينطور كه بهترين همسر دنيا هستي واسه شايان هم بهترين باباي دنيا خواهي بود. من و شايان دوست داريم هميشه كنارت باقي بمونيم و از گرماي محبتت هميشه دلگرم باشيم. تولدت مبارك. ...
4 شهريور 1391

شايان و سفرنامه

ا ول از همه از دوست جوني هاي مهربون تشكر مي كنم كه تو اين مدت به ياد ما بودين و بهمون سر مي زدين. بعدش هم به خاطر اينكه نتونستم زودتر پست جديد بذارم معذرت مي خوام. اين پست عكس نداره. عكساي سفرمون رو بعدا مي ذارم. من و بابانادري تصميم گرفتيم با باباجون اينا و خاله فرزانه و خاله مريم اينا بريم تهران و شمال. و به اين ترتيب اولين مسافرت زندگي پسر قشنگمون رقم خورد. چهارشنبه (91/4/14) نصفه شب از يزد به طرف تهران راه افتاديم. شاياني به خاطر شما و يگانه جون (دختر خاله و دختر عمو) ساعت حركتمون رو موقع خواب شماها تنظيم مي كرديم. چون زياد تو ماشين بند نمي شين.بابا نادر و بابا ناصر به خاطر شما دو تا وروجك بي خوابي رو تحمل مي كردن. ولي با اين حال صبح ...
28 تير 1391

مسافرت به تهران و شمال

با سلام خدمت همه خاله هاي وبلاگي ما يك هفته نيستيم داريم مي ريم مسافرت البته شايان جون اولين باره كه داره مي ره سفر. اميدوارم پسر خوبي باشه و اذيت نشه. ايشااله بيست و پنجم تير با يه عالمه عكس و خبراي جديد ميام. ...
14 تير 1391

پايان سختي هاي شايان جون و مامان فهيمه

خدا را شكر بالاخره امتحانات بابانادري تموم شد.تو اين دوره خيلي به من و شايان سخت گذشت. چون بابانادري بيشتر وقتش رو صرف درس خوندن مي كرد و دوري نادر مهربون برامون قابل تحمل نبود ولي يه جورايي با اين قضيه كنار اومديم. تو اين مدت تا وقتي من و شايان خونه بوديم بابايي تو ايستگاه پله پشت بوم درس مي خوند. عصر هم اكثر مواقع من و شايان مي زديم بيرون خونه مامي جون، پارك ... تا آخر شب كه بر مي گشتيم خونه. ...
14 تير 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شایان جون می باشد